صفحه اول
جستجو
Call Support
Email Address
صفحه اول
جستجو
Home نتیجه جستجو داستان و سرگذشت چهار برادر آزاده با ده سال اسارت

داستان و سرگذشت چهار برادر آزاده با ده سال اسارت

1 سال پیش
657 دید

داستان و سرگذشت چهار برادر آزاده با ده سال اسارت

✍️ علی علیدوست قزوینی | ۳۸

برادران آقایی

چهار برادر در اسارت

«اکبر آقایی» کارمند بانک، «جعفر آقایی» معلم، «باقر آقایی» درجه دار شهربانی، «یحیی آقایی» نیروی مردمی، چهار برادری بودند که در اسارت بودند! تا جایی‌که ما خبر داریم تنها خانواده‌ای بودند که چهار برادر با هم در اسارت بودند البته یک خانواده دیگری داشتیم که پدر به همراه دو فرزندش اسیر بودند یعنی خانواده بهارستانی شامل: حیدر بهارستانی پدر، غلام بهارستانی پسر که سرباز بود و قنبر بهارستانی نوجوان ده ساله ایشان، به‌ هرحال دو برادر اسیر شده باشند متعدد داشتیم ولی چهار برادر فقط خانواده آقایی‌ها بودند و اگر مورد دیگری هم بود ما خبر نداشتیم.

▪️اسارت اکبر و‌ جعفر آقایی!

دوم مهرماه پنجاه و نه اکبر آقایی در حال ماموریت با ماشین بانک که جعفر نیز همراهش بود در حال رفتن از قصرشیرین به کرمانشاه بودند که به اسارت ارتش متجاوز بعثی‌ها در آمدند و بعد از طی کردن مسیر انتقال به بغداد در استخبارات عراقی به دفعات متعدد، مورد بازجویی قرار گرفتند و شکنجه شدند و بعد از یک هفته به زندان «فیضلیه» در حاشیه بغداد، منتقل شدند و ما با آنها در زندان بغداد آشنا شدیم.

▪️اسارت باقر آقایی

در همین مدت کوتاه، جعفر و اکبر عراقی خبردار شده بودند که برادر دیگرشان آقا باقر نیز اسیر شده است ولی از اسارت آقا یحیی خبر نداشتند ما پنج ماه تمام در آن زندان با اعمال شاقه بودیم، یادم می‌آید که اولین تئاتر اسارت را با امکانات بسیار محدود در همان زندان مرحوم آقا جعفر نوشته و اجرا کردند.

▪️اسارت یحیی آقایی!

روز اول اسفند پنجاه نه ما را با ماشین‌های مخصوص حمل زندانی که شبیه قفس بود از زندان به ایستگاه را آهن منتقل کردند در ایستگاه راه آهن یک سالن مخصوصی بود برای جابجایی اسرا، خب اسرا هم مطالبی روی دیوارهای این سالن نوشته بودند دو مطلب قابل توجه بود. اول اسیری روی دیوار سالن با ذغال نوشته بود: «یریدون لیطفئو نورالله به افواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون» این آیه در آن ظلمتکده اسارت پرتو افشانی می‌کرد و بسیار امیدبخش بود. مطلب دوم که دیدیم اسم یحیی آقایی بود که خبر از اسارت خود داده بود. درست یادم نیست، اکبر آقا بود یا مرحوم آقا جعفر که گفت: علی آقا! برادر دیگرمان نیز اسیر شده! حالا شدیم چهار برادر در اسارت!

چهار برادر هم اردوگاهی شدند!

ما را به موصل یک آوردند، آقا باقر را قبل از ما موصل یک آورده بودند و بعد از مدتی با تقاضا از صلیب سرخ، آقا یحیی را نیز از اردوگاه رمادیه آوردند. حالا چهار برادر دورهم جمع شده بودند و همه ده سال اسارت را با هم بودیم مدت کمی هم، هم آسایشگاه بودیم، تقریبا هر روز همدیگر را می‌دیدیم.

▪️رنج مضاعف خانواده آقایی‌ها

ماه‌ها در اسارت، فقط به فکر خودمان بودیم هیچ وقت هم متوجه نشدیم این چهار برادر از این‌که شاهد اسارت همدیگر هستند چی می‌کشند!

تازه این یک طرف قصه بود، طرف دیگر قضیه پدر و مادر این عزیزان بودند که خانه و زندگی خود را از دست داده و بعنوان آواره جنگی در کرمانشاه سکنی گزیده بودند. حال و روز این پدر مادر را می‌توان از حال روز پدران و مادران خودمان که یک فرزندشان اسیر بود فهمید! روزگار می‌گذشت و اسارت سپری می‌شد. داستان ۱۸ اسفند ۶۲ را همگی هم بندی‌ها بیاد داریم و این برادران به ردیف پشت سر هم از ماشین پیاده می‌شدند در حالی‌که خودشان کتک می خوردند شاهد کتک خوردن برادرانشان نیز بودند.

▪️ چشم روشنی برادران!

▪️نامه‌ها می‌رفت و می‌آمد فقط آقا جعفر متاهل بود و یک دختر داشت، عکس‌های این کوچولو باعث آرامش برادران بود در نامه فقط خبرهای خوش را می‌نوشتند.

▪️شهادت پدر در وطن!

در حالی‌که برادران آقایی اسارت طولانی خود را پست سر می‌گذاشتند، در تاریخ ۲۰ اسفند سال ۶۳ هواپیماهای جنگی عراق کرمانشاه را بمباران می‌کنند و پدر بزرگوار این عزیزان شهید محمد آقایی در این بمباران به فوز عظیم شهادت نائل می‌شود، از این به بعد باید این مادر به تنهایی این بار سنگین زندگی را بدوش بکشد اسارت فرزندان شهادت همسر، آوارگی جنگی و سرپرستی سایر فرزندان خدا به داد دل این مادر برسد.

▪️مادر طاقت نیاورد!

ایام سپری شد و ۲۶ مرداد سال ۶۹ از راه رسید باز هم باهم آزاد شدیم ولی هنوز برادران آقائی از شهادت پدر خبر ندارند، در مرز خسروی همشهریان خبر شهادت پدر را به آنها می‌دهند و آنها ایام قرنطینه را با داغ پدر سپری کردند و از طرف دیگر به مادر خبر دادند که عزیزانت آزاد شده‌اند و بزودی به دست بوسی شما مشرف خواهند شد، ولی قلب این مادر طاقت نمی‌آورد و با شنیدن خبر آزادی عزیزانش از کار می‌افتد وقتی برادران به خانه می‌رسند دیگر مادر هم عروج کرده بود، غم پدر و مادر یکباره بر دل‌های عزیزان می نشیند و حالا جعفر نیز به پدر و مادر پیوست!روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

 

تصویر تکی شماره 11610 مرحوم آقای جعفر آقائی  می باشند/

 

فیلم ضمیمه مرتبط با چهار برادر آزاده نمی باشد و جهت یادآوری دوران اسارت گذاشته شده/

آزاده اردوگاه موصل

https://eitaa.com/taakrit11pw65

دیدگاه خود را بنویسید

میهمان(غیرعضو)
لطفا یک دیدگاه ثبت نمایید
عکس بیار
حداقل حروف: 8
احمد ر
سابقه عضویت: 1 سال
کاربر انلاین نیست
ایران اصفهان (شاهین شهر)
نمایش همه مطالب این شخص
نشان کن
گزارش تخلف و ایراد
دوستان گرامی: خواهشمنداست این سایت را به دوستان معرفی نمایید و حتما دیدگاه و نظر خود را هم ثبت نمایید/ حتما یک یا چند تصویر هم دراین سایت ارسال نمایید/ با تشکر ازشما دوستان آزاده

آموزش سریع و ساده سایت:

3 فصل متفاوت 5 نفر آزاده اصفهان
تصاویر آزادگان ایران - ثبت تصاویر و خاطرات